آسونه (چوب انجیر چه خوشه4)

از دور که دهه مبینه که سفی مزنه،
خَد خو میگه یاره او سفیدی ها چین!؟
میره و میره دم که مرسه مبینه بکهاااا…😳😱


مبینه بکها همه جا پر از استخویه و ده بی زنگ و پنگه و مرغه هم پرنمکنه
میره سون خونه خو.
ددییو همه مردمه خورده بوده و دشته ننی خور میخورده که پسرک درمزنه درو میشه او هم لُکِ ننی خور مندازه تو اجاق ور مکپه سلام مکنه و میگه کاکا خو‌ش اومدی. ای هم میا یه منشینه پاچک خور ور مماله دخترک ای از دهنو کش مگیره م میگه کاکا چه پاها سفید داری مذاری یه گنگ بزنو از پاتو اودم میگه پاها مه بو میدن بری ای بیار
پسرک هم ماسته وقت بخره که نقشه بکشه قلبیر و او میده میگه بری از سر کاریز ای بیار پاها مه تو چکمه بودن بو میدن ته بشورو تمیز شن بد بخور
دخترک میره سر کاریز هر چی قلبیرن تو ای ها دَ میزده ای نمیشده و کله الاف شده
پسرک هم ورمستکه جرابا خور درمیاره اونار پر خاکستر مکنه و مبره از خول دلنگو مکنه.
دخترک ورمگرده میگه چه شدی کاکا ای نتونستو بیارو همچنو مخورو اشکال نداره. پسرک هم میگه پشت بونو .
میگه نمایی ته شی گفته نه.
دخترک هم ور مکپه که لنگایور بگیره اور ته کشونه که خاکسترا مریزن تو چشایو.
پسرک پکه مکنه و فرار مکنه . از همو راه دمکه غیض کرده بو میره بارزنگی هم چشاخور یه مشت مماله دمکه چشایو وا میشن سر و دمالو مدوه .

خسته ها خرما که او زمانا پسرک انداخته بوده حالا برخو درخت خرما شده بودن
ای هم ته مبینه بارزنگی(دخترک) داره مرسه و او از یه درخته ورمروشکه میره سر درخت بارزنگی تنه درخته خد دندونا مجاوه تَ درخت ماسته پرتی شه پسرک مکپه رو درت بعدی دخترک او درخته هم مجاوه و پسرک مکپه رو یکه دگه همچی میرن ته مرسن و درخت آخری که تنه کلفت تره دشته دخترک هر چی سعی مکنه بجاوه مبینه نمیشه دندونایو کند شدن هر کار کرده نتونستن و درخت بالا شه خد پسرک میگه مرهم ببر بالا
پسرک میگه موها خور بده ته تور بالا کشو
بارزنگی هم‌ میگه باشه
پسرک موهایور مگیره و اور یه کمه بالا ممیاره و موهایور وه درخت مبنده و ته مکپه، یه چویه ورمداره و بنا مکنه وه زدنو. بارزنگی مپرسه مایی چکارکنی؟ پسرک میگه میخوا تور بکشو. بارزنگی میگه نپه یه سِرِ خد تو میگو و شرطه که مر زجر کش نکنی.مر که کشتی یه پیهه گُرده جگر مه هسته اور دود کو، هرچه که خوردا همه زنده میشن.
پسرک هم بارزنگیر مکشه و پیه درمیاره ،بعد آتش مکنه و پیهه مندازه رو آتش. پیه دوووود مکنه
مبینه اسبا ، گیها ، بزا ، مرغ و چرغا ، مردم ده و برادرایو و پدرو و ننی یو هم از آخری زنده میشن،
پسرک خد مردم میگه بروه خور بر جشن عروسی مه آماده کنه و بعد خد برادراخو چنتا اسپه ور مدارن و میرن دخترکار خد گنج ور مدارن میارن و ده.
خودو دختر رشیدتره مگیره و ودوتا از درخترکار و دو برادر خو میده و هفت روز و هفت شی عروسی مگیرن. و پسرک میشه پادشاه او سرزمین
آسونه ما و سر رسی. پسرک و پادشاهی رسی.

پایان
به زودی فصل اول آسونه جدید در وب سایت قرار خواهد گرفت

۷ دیدگاه در “آسونه (چوب انجیر چه خوشه4)”

  • Mahdii ژانویه 20, 2020 پاسخ

    برچه وقته که بارزنگیر دمال ای فرستا (که خد قلبیر ای بیاره)، هموم پسرکه فرار نکرد؟؟ و استا که بارزنگی از سر ای ورگرده

  • S_Ahani ژانویه 20, 2020 پاسخ

    یه عالمه غلط املایی داره😒

  • S_Ahani ژانویه 20, 2020 پاسخ

    تو ای آسونه خیله دخل و تصرف شده و از شدت تخیلی بودنو کم شده!

    مثلا یه مورد همو درخت خرما آخری که پسرکه مکپه رو او ، سفت و سخت نبود ، آهن میشه !! وله یاد م نیه چجوری ، فکر کنو دعا کرد😅🤔

  • S_Ahani ژانویه 20, 2020 پاسخ

    لینک قسمت قبلی‌ر هم در دسترس بذارن ، یا تو قسمت مطالب مرتبط یا اول همی مطلب.

  • Sara ژانویه 21, 2020 پاسخ

    چ خوب که تو بچگی این داستانو برامون تعریف نکردن و گرنه ذهنیت ترسناکی از من واسه داداشام ترسیم میشد😕

  • حسن آهنی فوریه 9, 2020 پاسخ

    گذر زمان چقدر ترسناکه. چه بخوای چه نخوای تو دام دنیایی🤒

    • S_Ahani فوریه 9, 2020 پاسخ

      قشنگ معلومه که عناوینه مخونی و خود مطلبه نه!
      گذر زمان عنوان یه مطلب دیگه بود😂😂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *